loading...

آموزش اصولی زیان

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 9:22


has impeccable taste in clothing

بسیار خوش سلیقه بودن در لباس

Meaning: has outstanding ability to judge what is good or suitable for clothing

داشتن توانایی فوق العاده برای قضاوت در مورد خوب یا مناسب بودن لباس

EXP: Brandon is well-known for his impeccable taste in clothing.

براندون به خاطر خوش سلیقه بودن در لباس معروف است.

tacky clothing

لباس کوچه بازاری

Meaning: clothing that looks cheap and of poor quality

لباسی که ارزان و بی کیفیت به نظر می رسد

EXP: Revealing clothing would be too tacky and impolite for such a formal occasion.

لباس‌ بدن نما برای چنین مراسم رسمی خیلی نامناسب و نامحترمانه است.

elegant clothes

لباس های شیک و آراسته

Meaning: clothes that are beautiful in a graceful way

لباس هایی که به شکل برازنده‌ای زیبا هستند

EXP: Jane likes to wear elegant clothes and expensive accessories

جین دوست دارد لباس های شیک و آراسته بپوشد و از زیورآلات گران قیمت استفاده کند.

fashion-conscious

اهل مد

Meaning: interested in the latest fashions

علاقه مند به جدیدترین مُدها

EXP: Bailey is very fashion-conscious.

بیلی خیلی اهل مد است.

a fashion victim

مُد پرست

Meaning: someone who always wears fashionable clothes even if the clothes sometimes make them look silly

کسی که همیشه لباس های مُد روز می پوشد حتی اگر لباس ها گاهی ظاهر وی را احمقانه نشان دهد

EXP: Blake is in danger of becoming a fashion victim.

بلیک در معرض خطر تبدیل شدن به یک مُد پرست قرار دارد.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به مد در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با مد در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/fashion-terms-ielts/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 9:18


have fond memories/recollections of sth.

خاطرات خوشی از چیزی داشتن

have sweet memories of…

خاطرات شیرینی از … داشتن

Meaning: remember sth. with great pleasure

به یاد آوردن چیزی با لذت زیاد

EXP: Most of us have fond memories/ recollections of our childhoods.

بسیاری از ما خاطرات خوشی از دوران کودکی خود داریم.

be estranged from sb.

دیر به دیر دیدن کسی/ بیگانه بودن با کسی

Meaning: not seeing friends or relatives very often

زیاد ندیدن دوستان یا اقوام

EXP: It is sad to see some grown-up children estranged from their parents.

غم انگیز است که می بینیم برخی از کودکان بالغ والدین خود را دیر به دیر می بینند.

leave a bad taste in one’s mouth

خاطره تلخی برای کسی به جا گذاشتن

Meaning: feel upset as a result of experiencing sth. unpleasant

احساس ناراحتی در نتیجه تجربه چیزی ناخوشایند

EXP: The way that teacher spoke to the kids left a bad taste in my mouth.

نحوه صحبت کردن آن معلم با بچه ها خاطره تلخی برای من به جا گذاشت.

love and devotion

عشق و ارادت

care and love

مراقبت و عشق

Meaning: loyalty and love or care for sb. or sth.

وفاداری و عشق یا مراقبت از کسی یا چیزی

EXP: Sometimes a pet can provide a person with a new focus for his/her love and devotion.

گاهی اوقات یک حیوان خانگی می تواند کانون جدیدی از عشق و ارادت را برای یک فرد فراهم آورد.

the apple of one’s eye

نور چشمی

Meaning: the person who someone loves most

کسی که یک فرد بیش از همه او را دوست دارد

EXP: Tim’s son is the apple of his eye.

پسر تیم نور چشمی اوست.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به دوران کودکی در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با دوران کودکی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/childhood-terms-ielts/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 9:13


sth. runs in the family

چیزی در خانواده موروثی است

Meaning: occur often in the family through generations

اغلب از طریق نسل ها در خانواده رخ می دهد

EXP: Many people believe athletic ability runs in the family.

بسیاری از مردم بر این باورند که توانایی ورزشی در این خانواده موروثی است.

be hereditary

ارثی بودن

Meaning: be given through the genes of a parent to a child

انتقال یافتن از طریق ژن های والدین به فرزند

EXP: This disease is hereditary so her son may suffer from it too.

این بیماری ارثی است بنابراین ممکن است پسرش نیز به آن مبتلا شود.

someone’s attachment to sb. /sth.

دلبستگی فردی به کسی/ چیزی

Meaning: the feeling of liking sb. / sth. very much

احساس دوست داشتن خیلی زیاد کسی/ چیزی

EXP: Freddie felt a particular attachment to his mother’s family.

فرِدی دلبستگی خاصی به خانواده مادرش احساس می کرد.

empty-nest syndrome

سندرم آشیانه خالی

Meaning: a situation in which parents feel unhappy because their children have become adults and have stopped living with them

موقعیتی که در آن والدین احساس ناراحتی می کنند زیرا فرزندانشان بالغ شده اند و دیگر با آنها زندگی نمی کنند

EXP: Mrs. Johnson is suffering from empty-nest syndrome.

خانم جانسون از سندرم آشیانه خالی رنج می برد.

family bonds

پیوندهای خانوادگی

Meaning: a uniting force between family members

نیروی متحد کننده بین اعضای خانواده

EXP: People tend to live longer in societies with strong family bonds.

مردم معمولا در جوامعی با پیوندهای خانوادگی قوی طول عمر بیشتری دارند.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به خانواده در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با خانواده در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/family-terms-ielts/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 9:09


be health-conscious

مراقب سلامتی بودن

Meaning: be concerned about nutrition and healthy eating habits

نگران تغذیه و عادات غذایی سالم بودن

EXP: People generally believe that women are more health-conscious than men.

عموماً مردم بر این باورند که زنان بیشتر از مردان مراقب سلامتی خود هستند.

an allergy to sth.

آلرژی/ حساسیت به چیزی

Meaning: a medical condition in which a person feels uncomfortable because of something he/she eats , breathes or touches

یک وضعیت پزشکی که در آن شخصی به دلیل چیزی که می خورد، تنفس می کند یا لمس می نماید احساس ناراحتی می کند

EXP: Grant Freeman says that if Asian honey bees got into Australia, they could be used for the study of allergies. (Cambridge IELTS 8)

گرانت فریمن می‌گوید که اگر زنبورهای عسل آسیایی وارد استرالیا شوند، می‌توان از آن‌ها برای مطالعه آلرژی استفاده کرد. (کمبریج آیلتس 8)

restrain from doing sth.

خودداری از انجام کاری

do not allow oneself to do sth.

به خود اجازه انجام کاری را ندادن

Meaning: not let yourself do sth.

به خودتان اجازه انجام کاری را ندهید

EXP: In Britain, people are asked to restrain from smoking in a range of public places.

در بریتانیا، از افراد خواسته می شود که از استعمال دخانیات در شماری از مکان های عمومی خودداری کنند.

immunise sb. against sth.

ایمن سازی کسی در برابر چیزی

Meaning: protect sb. against a particular disease or infection by injection

محافظت از کسی در برابر یک بیماری یا عفونت خاص به واسطه تزریق

EXP: Some people argue that parents have an obligation to immunise their children against common childhood diseases.

برخی افراد معتقدند که والدین موظفند فرزندان خود را در برابر بیماری های رایج دوران کودکی ایمن کنند.

immune system

سیستم ایمنی بدن

Meaning: a system in your body which produces special substances to fight against diseases

سیستمی در بدن شما که مواد خاصی را برای مبارزه با بیماری ها تولید می کند

EXP: Eating fresh vegetables is a natural way of boosting our immune system.

خوردن سبزیجات تازه یک روش طبیعی برای تقویت سیستم ایمنی بدن است.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به سلامتی در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با سلامتی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/health-terms-ielts/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 9:02


an exercise regimen

رژیم ورزشی

Meaning: a programme of exercise for improving someone’s health or appearance

برنامه ورزشی برای بهبود سلامت یا ظاهر یک فرد

EXP: The doctors recommend that they continue their exercise regimen.

پزشکان توصیه می کنند که رژیم ورزشی خود را ادامه دهند.

restrain from doing sth.

خودداری از انجام کاری

do not allow oneself to do sth.

به خود اجازه انجام کاری را ندادن

Meaning: not let yourself do sth.

به خودتان اجازه انجام کاری را ندهید

EXP: In Britain, people are asked to restrain from smoking in a range of public places.

در بریتانیا، از افراد خواسته می شود که از استعمال دخانیات در شماری از مکان های عمومی خودداری کنند.

self-discipline

خویشتن داری/ تادیب نفس

Meaning: the ability to make yourself do things that you should do even when you do not want to

توانایی وادار کردن خود به انجام کارهایی که باید انجام دهید حتی زمانی که نمی خواهید

EXP: Without proper self-discipline, children may end up eating too much junk food.

بدون انضباط شخصی مناسب، کودکان ممکن است در نهایت غذاهای ناسالم بسیار زیادی بخورند.

health and fitness

سلامت و تناسب اندام

Meaning: the state of being physically healthy and strong

از نظر جسمی سالم و قوی بودن

EXP: In some countries, the average weight of people is increasing and their levels of health and fitness are decreasing (Cambridge IELTS 8).

در برخی از کشورها، میانگین وزن افراد در حال افزایش و سطح سلامت و تناسب اندام آن‌ها در حال کاهش است (کمبریج آیلتس 8).

a sedentary job

شغل کم تحرک

Meaning: a job that involves a lot of sitting and not much exercise

= شغلی که مستلزم نشستن زیاد و فعالیت اندک است

EXP: Overweight people whose work is sedentary will find it much harder to lose weight.

برای افرادی که اضافه وزن دارند و کارشان کم تحرک است کاهش وزن بسیار دشوارتر خواهد بود.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به تناسب اندام در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با تناسب اندام در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/fitness-terms-ielts/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 8:35


Grow stronger

قوی تر شدن

Exp: Our friendship has grown stronger with each passing year.

دوستی ما هر سال که می گذرد قوی تر می شود.

Grow well

رشد کردن

Exp: The student has been growing so well in her studies.

دانش آموز در تحصیلات خود به خوبی رشد کرده است.

Grow together

باهم رشد کردن

Exp: We will grow together.

ما با هم رشد خواهیم کرد.

Grow up together

باهم بزرگ شدن

Exp: My older siblings and I all grew up together.

من و خواهران و برادران بزرگترم با هم بزرگ شدیم

Grow older

پیر شدن

Exp: As you grow older, your spine shortens by about an inch.

با افزایش سن، ستون فقرات شما حدود یک اینچ کوتاه می شود.

Grow wiser

عاقل تر شدن

Exp: Although we grow wiser with age, our body’s natural process is to begin slowing itself down.

اگرچه ما با افزایش سن عاقل تر می شویم، اما روند طبیعی بدن ما شروع به کند کردن سرعت خود می کند.

Grow hair

رشد موها

Exp: Here are 13 ways to promote hair growth and help your hair grow more quickly.

در اینجا 13 روش برای تقویت رشد مو و کمک به رشد سریعتر موها آورده شده است.

grow a beard /grow a moustache

ریش / سبیل گذاشتن

Exp: The manager grows a beard to get promoted.

مدیر ریش می گذارد تا ارتقا بگیرد

در انگلیسی حدود ده فعل پرکاربرد وجود دارد که grow یکی از آنهاست. در این درس به کاربرد و کالوکیشن های فعل grow در انگلیسی پرداخته شده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/conjugations-grow-english/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 8:30

too به عنوان یک قید می تواند قبل از سایر صفت ها یا قیدها برای تشدید آنها استفاده شود. همچنین می توان از آن به عنوان قید در انتهای یک عبارت استفاده کرد تا بر نکته گفته شده توافق شود و گفته شود که عبارتی که قبلاً ذکر شده در مورد فرد یا چیزدیگری نیز صادق است.

These shoes are too expensive to afford buying them. → adverb of degree

این کفش ها بیش از اندازه گران هستند که بتوانم آن ها را بخرم. ← قید درجه

They are having their first child, too. → adverb

آنها نیز اولین فرزند خود را به دنیا می آورند. → قید

Enough هم تعیین کننده و هم ضمیر و هم قید است

به اندازه کافی” به عنوان یک تعیین کننده قبل از اسم ها برای تعریف آنها استفاده می شود. همانطور که می دانید، به عنوان قید مستقیماً بعد از یک صفت، قید یا فعل از آن استفاده می شود. به عنوان ضمیر هم به تنهایی قابل استفاده است.

به مثال های زیر توجه کنید:

Drinking enough water per day is needed for your body health. → determiner

نوشیدن آب کافی در روز برای سلامت بدن شما لازم است. → تعیین کننده

Enough would be vaccinated as soon as possible. → pronoun

افراد به تعداد کافی در اسرع وقت واکسینه می شود. ← ضمیر

She ran fast enough to get to the bus. → adverb

آنقدر سریع دوید تا به اتوبوس برسد. → قید

We tried enough to save him, but we couldn’t. → adverb

ما به اندازه کافی تلاش کردیم تا او را نجات دهیم، اما نتوانستیم. → قید

Too اشاره به مقداری است که بیش از حد است. در این معنی “too” یک قید درجه است. همچنین زمانی می توان از آن استفاده کرد که معنای آن “also” باشد برای توافق بر این که چیزی برای کسی یا چیز دیگری نیز صادق است.

به مثال های زیر توجه کنید:

They felt the earthquake, too.

آنها هم زلزله را احساس کردند.

We have had too many problems to count.

ما مشکلات زیادی داشتیم که حتی نمی توانستیم آنها را بشماریم.

Enough به مقداری اشاره دارد که لازم است. به عنوان یک تعیین کننده، “enough” را می توان با هر نوع اسمی اعم از قابل شمارش یا غیرقابل شمارش استفاده کرد.

به مثال های زیر توجه کنید:

Having enough knowledge is required to be qualified for this job.

داشتن دانش کافی برای واجد شرایط بودن در این شغل الزامی است.

They did the project well enough to get the best student of the year’s cup.

آنها این پروژه را به اندازه کافی خوب انجام دادند تا جام بهترین دانش آموز را بدست آورند.

Enough قبل از صفت یا قید قرار می گیرد. در برخی موارد می توان از آن در انتهای جمله برای توافق استفاده کرد.

به مثال های زیر توجه کنید:

This is too over-priced for a college student. → adverb of degree

این برای یک دانشجوی کالج بسیار گران است. ← قید درجه

Nice to meet you, too. → adverb

از آشنایی با شما من هم خوشحالم → قید

در مقاله کاربردها و تفاوت های too و enough در زبان انگلیسی به بررسی این دو کلمه و کابردها و تفاوت های میان آن ها پرداخته شده است. با مطالعه آن می توانید از اشتباهات آینده در این باره جلوگیری کنید.

منبع: https://tatschool.ir/education/difference-too-enough-english/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 8:28


musical instruments

آلات موسیقی

Meaning: objects such as pianos or guitars that are played to produce musical sound

اشیایی مانند پیانو یا گیتار که برای تولید صدای موسیقی نواخته می شوند

EXP: William plays saxophone, flute, clarinet and several other musical instruments.

ویلیام ساکسیفون، فلوت، کلارینت و چندین آلت موسیقی دیگر را می نوازد.

be musically-inclined

استعداد موسیقی داشتن

Meaning: have a natural talent for music

استعداد طبیعی برای موسیقی داشتن

EXP: Jacob is really musically-inclined. He can play so many instruments.

جیکوب واقعاً استعداد موسیقی دارد. او می تواند سازهای زیادی بنوازد.

can’t carry a tune

نمی تواند ملودی را درست بخواند

can’t sing well

نمی تواند خوب آواز بخواند

Meaning: cannot sing musical notes correctly

=نمی تواند نت های موسیقی را به درستی بخواند

EXP: She has an awful voice and simply can’t carry a tune.

او صدای وحشتناکی دارد و اصلاً نمی تواند درست بخواند.

be tone-deaf

بیگانه با نُت

Meaning: be unable to sing a tune correctly because you cannot hear the difference between the musical notes

عدم توانایی در درست خواندن یک آهنگ به این دلیل که نمی توانید متوجه تفاوت بین نت های موسیقی شوید

EXP: Some singers in these pop groups are totally tone-deaf.

برخی از خوانندگان در این گروه های پاپ کاملاً بیگانه با نت هستند.

open-air concert

کنسرت در فضای باز

Meaning: a concert that takes place outside a hall in the open air

کنسرتی که بیرون از سالن در فضای باز برگزار می شود

EXP: Their open-air concert was a resounding success

کنسرت آنها در فضای باز یک موفقیت چشمگیر بود

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به موسیقی Music در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با موسیقی در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/music-terms-ielts/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 8:25


play a regulatory role

نقش نظارتی ایفا کردن

is the ruler

حاکم بودن

play a ruler role

نقش حاکم را ایفا کردن

Meaning: control an activity, process or industry

کنترل یک فعالیت، فرآیند یا صنعت

EXP: It remains highly controversial whether the government should play a regulatory role in this industry.

این که آیا دولت باید نقش نظارتی در این صنعت ایفا کند یا خیر، همچنان بسیار بحث برانگیز است.

regulate and oversee

تنظیم کردن و نظارت داشتن

Meaning: watch and control something in order to ensure that it works or happens in the way that it should

بر چیزی نظارت داشتن و کنترل کردن آن جهت اطمینان از نحوه عملکرد یا رخ دادن چیزی آن گونه که انتظار می رود

EXP: An accident that occurred in the skies over the Grand Canyon resulted in the establishment of the Federal Aviation Administration to regulate and oversee the operation of aircraft in the skies over the United States . (Cambridge IELTS 8)

حادثه ای که در آسمان گرند کنیون رخ داد منجر به تأسیس اداره هوانوردی فدرال به منظور تنظیم و نظارت بر عملکرد هواپیماها در آسمان ایالات متحده شد. (کمبریج آیلتس 8)

rules and regulations

قوانین و مقررات

Meaning: official rules that control the way things are done

قوانین رسمی که نحوه انجام کارها را کنترل می کنند

EXP: The job had been very dangerous before rules and regulations were introduced.

این شغل قبل از وضع قوانین و مقررات بسیار خطرناک بوده است.

impose a ban on sth.

اعمال ممنوعیت بر چیزی

ban sth.

ممنوع / تحریم / قدغن کردن چیزی

Meaning: officially order that sth. should be forbidden

دستور رسمی دادن مبنی بر اینکه چیزی باید ممنوع شود

EXP: Some think that the government should impose a ban on the sale of tobacco.

برخی فکر می کنند که دولت باید فروش تنباکو را ممنوع نماید.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به دولت government در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با دولت در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/government-terms-ielts/

بازدید : 5
يکشنبه 9 ارديبهشت 1403 زمان : 8:23


facilitate the development of sth.

تسهیل توسعه چیزی

help with the development of

کمک به توسعه

Meaning: promote the development of sth.

ارتقا توسعه چیزی

EXP: This company facilitated the development of cloud computing with some of its large-scale research projects.

این شرکت توسعه رایانش ابری را با برخی پروژه های تحقیقاتی کلان مقیاس خود تسهیل کرد.

inhibit the development of sth.

مانع توسعه چیزی شدن

arrest the development of sth.

متوقف نمودن توسعه چیزی

Meaning: prevent sth. from developing

جلوگیری از توسعه چیزی

EXP: Failure to establish an efficient transport network inhibited/arrested the development of international trade.

عدم ایجاد یک شبکه حمل و نقل کارآمد مانع از توسعه تجارت بین‌المللی شد.

accompany sth.

همراه بودن با چیزی

Meaning: to exist at the same time as sth.

همزمان با چیزی وجود داشتن

EXP: Changing seasons accompany our planet’s revolution around the sun (Cambridge IELTS 8).

تغییر فصول با چرخش سیاره ما به دور خورشید همراه است (کمبریج آیلتس 8).

lag behind

عقب افتادن

fall behind

عقب افتادن

Meaning: develop more slowly than others

کندتر از سایرین رشد کردن

EXP: The auto industry in this country is starting to lag behind that in other countries.

صنعت خودرو در این کشور از سایر کشورها عقب افتاده است.

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در آموزش کلمات و اصطلاحات مربوط به توسعه Development در آیلتس آکادمی زبان تات مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با توسعه در زبان انگلیسی را گردآوری کرده است.

منبع: https://tatschool.ir/education/development-terms-ielts/

بازدید : 10
شنبه 18 فروردين 1403 زمان : 21:37

اصطلاحات مربوط به سختی و دشواری:

  • Sth. be an arduous process: چیزی که فرایندی دشوار دارد
  • Sth. is an exhausting thing to do: چیزی که انجام دادن آن کاری طاقت فرسا است
  • Sth. be a tiring process that requires a great deal of effort: چیزی که فرایند خسته کننده‌ای دارد و مستلزم تلاش زیادی است

اصطلاحات مربوط به رضایت و پاداش:

  • Be very rewarding: بسیار رضایت بخش بودن
  • Making someone feel satisfied: ایجاد احساس رضایت در کسی

اصطلاحات مربوط به اهداف و آرمان‌ها:

  • Someone’s aspiration: خواسته کسی
  • Pursuit: آرمان
  • Someone’s strong wish for achievement: میل راسخ کسی برای موفقیت

اصطلاحات مربوط به تمرکز و توجه:

  • Concentrate on sth: تمرکز کردن بر چیزی
  • Direct someone’s thoughts or attention towards sth: افکار یا توجه کسی را به سمت چیزی سوق دادن

اصطلاحات مربوط به پایه و اساس:

  • Form the basis of sth: پایه و اساس چیزی را شکل دادن
  • Provide the ideas or actions from which sth. can develop: ارائه ایده ها یا اقداماتی که از آن طریق چیزی می تواند توسعه یابد

اصطلاحات مربوط به تفکر خلاق:

  • Use lateral thinking: استفاده از تفکر جانبی
  • Think a creative way / use a creative approach to solving problems: تفکر به شیوه ای خلاقانه/ استفاده از رویکردی خلاقانه برای حل مسایل

در فرایند یادگیری زبان انگلیسی، یادگیری اصطلاحات کاربردی موضوعات مختلف نقش مهمی را ایفا می کند. در مقاله کلمات و اصطلاحات مربوط به تحصیل Education در آیلتس، مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مرتبط با تحصیل در زبان انگلیسی را گردآوری شده است. در این مقاله شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به محیط زیست که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.

بازدید : 12
شنبه 18 فروردين 1403 زمان : 21:30

  1. be a self-made man/woman: شخصی که بدون کمک دیگران به موفقیت رسیده است.

  2. show initiative: نشان دادن توانایی استفاده از قوه تشخیص خود برای انجام کارها.

  3. do sth. of one’s own accord: انجام دادن کاری بدون اینکه از شما خواسته شود یا مجبور به انجام آن باشید.

  4. be tenacious: بسیار مصمم بودن و عدم تمایل به توقف در تلاش برای رسیدن به چیزی.

  5. perseverance: نگرش مصمم و ادامه دادن در راه به دست آوردن هدف.

  6. willpower: توانایی کنترل افکار و رفتار خود به منظور رسیدن به هدف.

  7. keep one’s word: وفای به عهد و انجام دادن آنچه که قول داده شده است.

  8. an upright citizen: فردی شریف، صادق و مسئولیت پذیر.

  9. preserve sb.’s integrity: حفظ کیفیت همیشگی رفتار طبق اصول اخلاقی که شخص معتقد به آن است.

  10. be down-to-earth: بودن واقع‌بین و عملی بودن



  • She is a very self-reliant person and doesn't need anyone's help. (متکی به خود)
  • He decided to live on his own after graduating from university. (مستقل زندگی کردن)
  • The country is now self-sufficient in food production. (خودکفا)
  • She is a self-made businesswoman who started her own company from scratch. (زن خودساخته)
  • He took the initiative to clean up the neighborhood. (ابتکار عمل)
  • She apologized of her own accord. (به میل خود عذرخواهی کرد)

در مطلبی که آکادمی زبان تات با عنوان کلمات و اصطلاحات مربوط به مردم people در آیلتس منتشر کرده است مجموعه گسترده‌ای از اصطلاحات کاربردی مربوط به مردم در انگلیسی را گردآوری شده است. در این مقاله شما می توانید فهرستي از کلمات و اصطلاحات مربوط به مردم که کاربرد زیادی در آزمون آیلتس دارند را به همراه معني و مثال از آنها مطالعه کنید.

بازدید : 12
شنبه 18 فروردين 1403 زمان : 21:23

Listening توصیف کننده یک فعالیت ارادی است که وقتی در حال آن هستید، فعالانه تلاش می‌کنید تا مطلبی را بشنوید. این کار به معنای گوش دادن با تمرکز و توجه است.

Hearing به معنای شنیدن است، اما بدون هیچ تلاش ارادی و با توجه به فرآیند طبیعی برای ما رخ می‌دهد. به عبارت دیگر، ممکن است چیزی را بشنوید حتی زمانی که نمی‌خواهید یا تلاشی برای آن نمی‌کنید.

استفاده از "hearing" یک رویداد طبیعی و بدون اراده است، در حالی که "listening" یک فعالیت ارادی و آگاهانه است.

در برخی موارد، بسته به تأکید مورد نظر، می‌توان از "hearing" یا "listening" استفاده کرد. به عنوان مثال:

  • Did you hear that interview with David Beckham on the radio yesterday? (تأکید بر رویداد)

  • Did you listen to that interview with David Beckham on the radio yesterday? (تأکید بر عمل)

همچنین معمولاً از "hear" به شکل استمراری استفاده نمی‌کنیم، بلکه اغلب از "hear" با "can" استفاده می‌شود. به عنوان مثال:

  • I can hear you really clearly.

نکته: استفاده از "I’m hearing you really clearly." به جای "I can hear you really clearly." نادر است و غیر قابل قبول محسوب می‌شود.

توجه به کلمات با معنی مشابه می تواند در افزایش نمره آیلتس تاثیر گذار باشد. در مقاله تفاوت listen و hear در انگلیسی که توسط آکادمی تات منتشر شده است، ما به بررسی تفاوت میان این دو کلمه می پردازیم.

بازدید : 14
شنبه 18 فروردين 1403 زمان : 21:21

تفاوت بین "under"، "below"، "underneath" و "beneath" در انگلیسی به این شکل است:

  • "Under" بیشتر برای اشاره به وضعیت یک چیز در سطح پایین تر از دیگری استفاده می‌شود و معمولاً حرف اضافه‌ای است. به عنوان مثال:

    There’s a cupboard under the stairs.

    (یک کمد زیر پله‌ها وجود دارد.)

    A path runs under the trees.

    (یک مسیر از زیر درختان عبور می‌کند.)

  • "Underneath" هم می‌تواند حرف اضافه باشد و معانی مشابهی با "under" داشته باشد، یا می‌تواند به عنوان قید استفاده شود. به عنوان مثال:

    We sat at a table underneath some olive trees.

    (ما به پشت یک میز زیر چند درخت زیتون نشستیم.)

    Let’s pull up the carpet and see what’s underneath.

    (بیایید فرش را بالا بکشیم و ببینیم زیر آن چیست.)

  • "Below" هم می‌تواند حرف اضافه باشد و معمولاً برای اشاره به وضعیت یک چیز در سطح بسیار پایین‌تر از دیگری استفاده می‌شود. به عنوان مثال:

    There’s a tunnel 100 meters below the surface.

    (یک تونل ۱۰۰ متر زیر سطح وجود دارد.)

    They stood at the top of the mountain and looked at the valley below.

    (آنها در بالای کوه ایستادند و به دره‌ای پایین‌تر نگاه کردند.)

  • "Beneath" هم می‌تواند حرف اضافه با معانی مشابهی با "under" یا "below" باشد، اما رسمی‌تر است. به عنوان مثال:

    He could feel the soft ground beneath his feet.

    (او می‌توانست زمین نرم را زیر پاهایش احساس کند.)

    He stared out of the window at the courtyard beneath.

    (از پنجره به حیاط زیر خیره شد.)

به غیر از معانی اصطلاحاتی مانند "under stress"، "under someone's influence"، "under construction"، "under a spell" و "under pressure" که به شرایط خاصی اشاره دارند. همچنین "below" معانی مانند "below the surface"، "below the poverty line" و "below sea level" را نشان می‌دهد.

یادگیری و کاربرد چهار حرف اضافه underneath/beneath /under/below همیشه برای دانشجویان ایرانی دردسر ساز بوده است. در مقاله حرف اضافه underneath و beneath و under و below در انگلیسی با مثال های کافی به تفاوتهای آنها پرداخته ایم.

بازدید : 10
شنبه 18 فروردين 1403 زمان : 21:16

تفاوت home و house در انگلیسی

House:

  • به معنی ساختمان است.
  • به طور کلی برای اشاره به محل سکونت افراد به کار می‌رود.
  • از نظر احساسی خنثی است.

Home:

  • به معنی محل زندگی است.
  • به مکانی که فرد احساس تعلق و آرامش می‌کند اشاره دارد.
  • بار احساسی و عاطفی دارد.

نکات کلیدی:

  • از house برای اشاره به ساختار فیزیکی محل سکونت استفاده می‌شود.
  • از home برای اشاره به احساسات و خاطرات مرتبط با محل سکونت استفاده می‌شود.
  • از home به صورت اسم قابل شمارش برای اشاره به مکان‌هایی مانند خانه سالمندان یا خانه سگ‌ها استفاده می‌شود.
  • از home به عنوان قید با افعال حرکتی مانند go, come, arrive استفاده می‌شود.

مثال:

  • They bought a new house. (ساختمان)
  • This is my home. (محل زندگی)
  • I'm going home. (به محل زندگی خود می‌روم)
  • The dog stays in the house with us. (ساختمان)
  • There's a home for the elderly near my house. (مکان)



در مقاله کاربرد و تفاوت home و house در زبان انگلیسی به کاربردها و تفاوت میان این دو کلمه پرداخته ایم. توجه به چنین ظرافت های زبانی می تواند باعث افزایش نمره شما در آزمون آیلتس باشد.

بازدید : 27
دوشنبه 18 دی 1402 زمان : 21:07

استفاده از حرف for در انگلیسی

حرف for در زبان انگلیسی هم به عنوان حرف اضافه و هم به عنوان حرف ربط استفاده می‌شود.

کاربردهای حرف for به عنوان حرف اضافه

  • برای نشان دادن مدت زمان (duration): for به همراه یک بازه زمانی برای نشان دادن مدت انجام کاری و یا برقرار بودن شرایطی استفاده می‌شود.

  • استفاده از for برای مبادله (exchange): گاهی از for برای موقعیت‌های مبادله یا همان exchange استفاده می‌شود. موقعیت‌ هایی مانند مبادله کالا با کالا یا کالا با پول و ….

  • for در معنای because: for در این معنا را در متون ادبی و یا موقعیت‌های خیلی رسمی استفاده می‌کنیم.

  • for برای نشان دادن تشکر و قدردانی: اگر در انگلیسی بخواهیم از کسی تشکر کنیم کلمه for را استفاده می‌کنیم تا نشان دهیم به چه دلیل داریم از فردی تشکر می‌کنیم. در این حالت بعد از for یک عبارت اسمی یا gerund قرار خواهد گرفت.

  • for برای نشان دادن حمایت و موافقت: زمانی که می‌خواهیم موافقت خود را با فرد یا عقیده‌ای بیان کنیم و یا از فرد یا عقیده‌ای طرفداری و حمایت کنیم می‌توانیم از for استفاده کنیم.

نکات مهم در استفاده از حرف for

  • بعد از یک فعل منفی می‌توانیم هر دوی in و for را در یک معنا استفاده کنیم.
  • در سوالات، و مخصوصاً در موقعیت‌های غیررسمی، گاهی به جای why از what for استفاده می‌کنیم.

برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد the در زبان انگلیسی و همچنین گرامر و کاربردهای این کلمه می توانید به مقاله آموزش کاربرد و گرامر for در انگلیسی مراجعه کنید

بازدید : 26
دوشنبه 18 دی 1402 زمان : 21:01

کاربرد and در زبان انگلیسی

and در زبان انگلیسی یک حرف ربط هم‌پایه‌ساز یا همان coordinating conjunction معروف است. به این معنا که دو کلمه، عبارت یا جمله را که از نظر دستوری ارزش برابری دارند و از یک نوع شمرده می‌شوند را به هم ربط می‌دهد. به عبارت دیگر and نمی‌تواند یک کلمه را به یک جمله یا یک کلمه را به یک عبارت متصل کند و ربط دهد. حتماً باید دو عنصری که and به هم ربط می‌دهد از یک نوع باشند؛ هر دو طرف and یا کلمه، یا عبارت یا جمله باشند.

کاربردهای and در زبان انگلیسی

  • استفاده از and در نقش ربط بین دو کلمه

and می‌تواند دو کلمه را از نظر معنایی به هم مرتبط کند. این دو کلمه می‌تواند صفت، اسم، قید و یا فعل باشد.

برای مثال:

  • I like the red and yellow one. (دو صفت)

  • I like both books and movies. (دو اسم)

  • She cooks well and quickly. (دو قید)

  • She cooks and sings at the same time. (دو فعل)

  • استفاده از and در نقش ربط بین دو عبارت

and می‌تواند دو عبارت را از نظر معنایی به هم مرتبط کند. این دو عبارت می‌تواند از نظر ساختمان و معنای مشابهی برخوردار باشند.

برای مثال:

  • My uncle and his aunt both got married last month.

  • Reading a new book and watching a new movie are my hobbies.

  • She is able to stay calm and handle the situation.

  • استفاده از and در نقش ربط بین دو جمله

and می‌تواند دو جمله را از نظر معنایی به هم مرتبط کند. این دو جمله می‌تواند از نظر ساختمان و معنای مشابهی برخوردار باشند.

برای مثال:

  • I baked the cake and my mom cleaned the house.
  • She went shopping and I stayed home.

موارد خاص استفاده از and در انگلیسی

  • استفاده بین عبارت های ثابت

در زبان انگلیسی عبارت‌های ثابتی وجود دارند که اجزای آن‌ها با کلمه and به هم متصل شده‌اند و ترتیب آن‌ها قابل تغییر نیست.

برای مثال:

  • Pick and choose

  • come and go

  • knife and fork

  • black and white

  • thunder and lightning

  • young and pretty

  • bread and butter

  • cup and saucer

  • استفاده در صحبت کردن غیر رسمی

در صحبت‌ کردن غیررسمی برای این که تاکیدی در جهت مثبت داشته باشیم از and بعد از کلمات nice و lovely استفاده می‌کنیم.

برای مثال:

  • The house now looks nice and clean.

  • You are lovely and cute.

  • برای تضاد بین دو جمله

گاهی برای بیان دو جمله و حالتی که از نظر معنایی مخالف هم هستند از and میان آن دو استفاده می‌کنیم.

برای مثال:

  • You said you wouldn’t come to our party and now you are here.



برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد and در زبان انگلیسی و همچنین کاربردهای این کلمه می توانید به مقاله گرامر and در زبان انگلیسی مراجعه کنید

بازدید : 24
دوشنبه 18 دی 1402 زمان : 20:54

نقش while در زبان انگلیسی

while در زبان انگلیسی می‌تواند در نقش‌های مختلفی ظاهر شود:

1. حرف ربط وابسته‌ساز

در این نقش، while به معنای «در حالی که»، «زمانی که» یا «موقعی که» است و اصولاً اشاره به مدت زمان نا مشخصی دارد. while به عنوان حرف ربط نشان می‌دهد کاری در مدت زمان انجام کار دیگری در جریان و در حال انجام است و یا این که کاری در مدت زمان انجام کار دیگری تمام شده محسوب می‌شود. در این کاربرد while یک بند وابسته را به یک بند اصلی وصل می‌کند. بندی که با while شروع می‌شود، بند وابسته است.

برای مثال:

  • He was singing a song while I was trying to sleep.

  • او داشت آواز می‌خواند در حالی که من داشتم تلاش می‌کردم بخوابم.

  • She did the dishes while I was still cleaning the room.

  • او ظرف‌ها را شست در حالی که من هنوز داشتم اتاق را تمیز می‌کردم.

نکته: while به عنوان یک حرف ربط می‌تواند معنای «با وجود این که» را نیز داشته باشد. به عبارت دیگر هم‌معنای عبارت «despite the fact that» باشد.

برای مثال:

  • I couldn’t forget him while he broke my heart repeatedly.

  • من نمی‌توانم او را فراموش کنم، با وجود این که او بارها قلبم را شکست.

نکته: while را به عنوان حرف اضافه می‌توانیم برای مقایسه نیز استفاده کنیم.

برای مثال:

  • I gained a lot in my life while she just could find a job.

  • من دستاوردهای زیادی در زندگی‌ام داشتم، در حالی که او تنها توانست یک شغل پیدا کند.

نکته: while می‌تواند به معنای تضاد و تقابل باشد. به عبارت دیگر می‌تواند در معنای «although» به کار رود.

برای مثال:

  • While **I was prepared for the exam, I couldn’t get the best result.

  • با این که برای امتحان آماده بودم، اما نتوانستم بهترین نتیجه را بگیرم.

نکته: while به عنوان حرف اضافه می‌تواند میان دو بند و یا در ابتدای بند وابسته قرار بگیرد.

برای مثال:

  • Sara went to buy some milk while I cooked the lunch.

  • سارا رفت مقداری شیر بخرد، در حالی که من غذا پختم.

  • While **I was playing with the baby, he fixed the sink.

  • زمانی که داشتم با بچه بازی می‌کردم، او سینک را تعمیر کرد.

در جمله اول while میان دو بند آمده و در جمله دوم در ابتدای بند وابسته.

نکته: هر گاه while در ابتدای بند وابسته و قبل از بند اصلی قرار بگیرد، حتماً باید میان دو بند یک کاما قرار دهیم.

برای مثال:

  • While **Andy came to see me, Sara decided to go into a sulk.

  • در حالی که اندی آمد تا مرا ببیند، سارا تصمیم گرفت (با من) قهر کند.

2. اسم

ما می‌توانیم while را به عنوان یک اسم برای اشاره به یک بازه‌ی زمانی استفاده کنیم.

برای مثال:

  • Can you let me to rest for a while?

  • می‌توانی به من اجازه بدی چند لحظه استراحت کنم؟

برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد while در زبان انگلیسی و همچنین گرامر، کاربردها و نقش این کلمه و مقایسه آن با کلمات مشابه همه چیز درباره while می توانید به مقاله مراجعه کنید

بازدید : 20
دوشنبه 18 دی 1402 زمان : 20:49

but در زبان انگلیسی کاربردهای مختلفی دارد. در این مقاله به بررسی کاربردهای اصلی but می‌پردازیم.

استفاده از but به عنوان حرف ربط

در این حالت but به عنوان یک حرف ربط هم‌پایه‌ساز یا همان coordinating conjunction عمل می‌کند و دو جمله‌ی متضاد از نظر معنایی را به هم متصل می‌کند. برای استفاده از but در این حالت از فرمول زیر استفاده می‌کنیم:

Main idea + , + but + contrast

جمله متضاد + But + , + جمله/ایده اصلی

برای مثال:

I love coffee, but I'm allergic to it.

ترجمه: من عاشق قهوه‌ام، اما به آن حساسیت دارم.

but در معنای به جز (except)

but در این معنا بعد از کلمات all, everything, nothing, everyone, no one, everybody و nobody استفاده می‌شود و معنای “به جز” را می‌رساند.

برای مثال:

Everyone but Alice sent me a birthday gift.

ترجمه: همه به جز آلیس برایم هدیه تولد فرستادند.

All but your room is clean.

ترجمه: همه جا به جز اتاق تو تمیز است.

Nothing but a slice of cake is left.

ترجمه: چیزی به جز یک برش کیک باقی نمانده است.

No one but him deserves to get the promotion.

ترجمه: هیچ کس جز او لیاقت دریافت ارتقا را ندارد.

but برای بیان تاکید

برای مثال:

She called me not once but several times.

ترجمه: او با من تماس گرفت، نه یک بار بلکه چندین بار.

but به عنوان قید

در این حالت but برای توصیف اسم‌ها استفاده می‌شود. بنابراین در ساختار جمله قبل از اسامی به کار می‌رود.

برای مثال:

All she can do is but help.

ترجمه: او هر کاری غیر از کمک می‌کند (کمک نمی‌کند).

All Alice wants is but money.

ترجمه: آلیس هر چیزی غیر از پول می‌خواهد (پول نمی‌خواهد).

This work is but an in vain try.

ترجمه: این کار چیزی جز یک تلاش بیهوده نیست.

برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد but در زبان انگلیسی و همچنین گرامر و کاربردهای این کلمه می توانید به مقاله آموزش گرامر But مراجعه کنید

بازدید : 15
دوشنبه 18 دی 1402 زمان : 20:38

کاربرد حرف تعریف the در زبان انگلیسی

حرف تعریف the در زبان انگلیسی کاربردهای زیادی دارد و استفاده صحیح از آن در گرامر انگلیسی بسیار مهم است. در این مقاله به بررسی موارد استفاده و عدم استفاده از the در زبان انگلیسی می‌پردازیم.

موارد استفاده the در انگلیسی

در موارد زیر به کار بردن حرف تعریف the الزامی است:

  • قبل از اسم مکان‌های تفریحی
  • قبل از اسم صحراها، جنگل‌ها، خلیج‌ها و شبه‌جزایر
  • قبل از اسامی نواحی جغرافیایی
  • قبل از اسامی رودخانه‌ها، اقیانوس‌ها و دریاها
  • قبل از اسامی هتل‌های شناخته شده
  • قبل از اسامی بناهای تاریخی و شناخته شده
  • قبل از اسامی رشته کوه‌ها
  • قبل از اسامی چند جزیره
  • قبل از اسامی روزنامه‌ها
  • اگر اسمی با گروه حرف اضافه ای و بند موصولی محدود کننده معرفه شود
  • هر زمان بعد از حرف تعریف the صفت قرار گیرد
  • قبل از اسامی وقایع مهم تاریخی
  • برای بیان ملیت

موارد عدم استفاده the در انگلیسی

در موارد زیر استفاده از حرف تعریف the اشتباه است:

  • قبل از اسم دریاچه‌ها
  • قبل از اسامی قله‌ها
  • قبل از اسامی تک جزیره‌ها
  • قبل از اسامی زبان‌ها

نکات مهم در استفاده از the

  • توجه کنید که بعد از عباراتی مانند the young، the old، the elderly، the poor، the rich و the educated فعل باید به صورت جمع بیاید.
  • در دو استثنای the accused و the deceased فعل مفرد می‌آید.
  • توجه کنید که بعد از the English فعل جمع می‌آید، اما بعد از English فعل مفرد می‌آید.


برای دریافت اطلاعات بیشتر درمورد the در زبان انگلیسی و همچنین گرامر و کاربردهای این کلمه می توانید به مقاله کاربرد حرف the در انگلیسی چیست؟ مراجعه کنید

تعداد صفحات : 41

درباره ما
موضوعات
اطلاعات کاربری
نام کاربری :
رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو
    خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    <
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 42
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 43
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 99
  • بازدید ماه : 97
  • بازدید سال : 546
  • بازدید کلی : 774
  • کدهای اختصاصی